تکپارتی جدید

وقتی عضو نهمی و ..............


دختر با احساسی بودی همینجور زیبا وخوش صدا همه اعضا دوست داشتن تو بابقیه ایدلای کیپاپ فرق داشتی بیش از حد معمول خوشگل بودی ........ تو زندگیت یه روز خوش ندیدی از سن ۹ سالگی همش سرزنش میشدی توسط پدرومادرت چون بین تو بردارت خیلی فرق بود تو استعداد خوانندگی داشتی حالا آرزوت برآورده شده بود اما اون خاطرات لعنتی بدجوری آتیشت میزد فقط اعضا بودن که دوست داشتن واز ته قلبشون عاشقت بودن فلش بک به زمان بچگیت : ( علامت ات= علامت مادرش ∆ علامت پدرش π علامت برادرش×)

دختر کوچولو زانو هاشو تو شکمش فشورد بی صدا توی انباری که تاریک بود و وحشتناک داشت گریه میکرد اون براش سخت بود که توسط خانوادش ترد بشه

=آخه چرا باید بدنیا بیامممم. منم گناه دارم منم دوست دارم خانوادم بهم عشق بورزن چرا باید هروز کتک بخورم؟؟ دختر نگاهی بدستش کرد که جای تیغه اون تمام درداشو روی دستای سفیدش خالی میکرد

در انباری باز شد

∆بیا بیرون

دختر اشکاشو پاک کرد

¶از این به بعد تو انباری می‌خوابی

=ولی بابایی من از تاریکی میترسم

¶(دستشو بلند کرد وکوبوند تو صورت دخترک )

=ایییی باباجوننننن (صورتشو گرفت)
خیلی درد داشت ( گریه)

مادر بی رحمش دستشو گرفت وانداختش تو انباری)

=باشه منم دیگه مادر پدری به اسم شما ندارم قسم میخورم که ایدل بشم و حتی ب شما توجهی نکنم حتی اگر مردین!

پایان فلش بک بچگیت)


امروز قرار بود تو فن میتینگ اجرا داشته باشین


=سلاممممم اوپا هااااااا


اعضا :سلام خواهرجونییییییییی


پریدی بغل اعضا


بعداز خوردن صبحانه و اجرا تو اعضا داشتین با هم حرف میزدید

=اجرا خیلی خوب بودنه؟؟

!آره عالییی بود !

داشتین با اعضا میخندیدی که یه زن و مرد یه پسر وارد شدن


¶ات دخترم

=چ...چی شما اینجا چیکار میکنین؟؟؟

∆»اومدیم ببینیمت

=خواهش. میکنم از اینجا برید

¶»چی؟ بریم؟ ام.....

=فقط برینننننن (داد)

∆ات متاسفیمم !

=هه متاسفیمم جالبه ( مسخره کردی)

اعضا :ات ؟ پدر مادرتن؟

=نه من اینارو نمی‌شناسم


∆دخترم ....


=من دخترت نیستم اون موقع که منو بابی رحمی میزدین ؟ یادتونه؟ چقدر بادستای کوچیکم التماستتت کردم لعنتیییی ولی تو ....

¶ات م.....


=خفه شووووو یادته تو حرومزاده منو انداختی تو اون انباری ی تاریک ؟؟؟ چقدر من گریه کردم؟؟؟ چقدر ههققق زدم التماستتت کردممم ولی توی حرومزاده منو نادیده گرفتی چون با برادرم فرق داشتم!!! همونجا قسم خوردم که ایدل بشم وحتی اگر مردینم پیشتون نیاممم ( دستات که جای تیغ بود آوردی بالا ) اینا همه ی کادوی تولدمه 🙂

فقط بریددددددذددد






واون جا بود که دیگه پدر مادرت پیشت نیومدن
دیدگاه ها (۲)

خوشتون بیاد

وقتی دوستات ولت کردن و ناراحتی

سناریوبلک پینگ

رمان j_k

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط